شعر سهراب

سلام به همه دوستای عزیزم
ماه محرم رو به همه عزیزانم تسلیت میگم و امیدوارم که روزای محرم روزهایی سرشار از نعمت و بخشش براشون باشه
یه شعر از سهراب رو براتون اینجا نوشتم که امیدوارم خوشتون بیاد

غربت


ماه بالای سر آبادی است ،
اهل آبادی در خواب.
روی این مهتابی ، خشت غربت را می بویم.
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش ،
ماه تابیده به بشقاب خیار ، به لب کوزه آب.
غوک ها می خوانند.
مرغ حق هم گاهی.
کوه نزدیک من است : پشت افراها ، سنجدها.
و بیابان پیداست.
سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست.
سایه هایی از دور ، مثل تنهایی آب ، مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب با ید باشد.
دب آکبر آن است : دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبی نیست ، روز آبی بود.
یاد من باشد فردا ، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد فردا لب سلخ ، طرحی از بزها بردارم،
طرحی از جاروها ، سایه هاشان در آب.
یاد من باشد ، هر چه پروانه که می افتد در آب ، زود از آب در آرم.
یاد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمین بر بخورد .
یاد من باشد فردا لب جوی ، حوله ام را هم با چوبه بشویم.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است.

بی حوصله

سلام به همه دوستان عزیزم
توی این مدت کم که توی بلاگ اسکای هستم چند تا دوست پیدا کردم و خوشحالم از این قضیه
امروز اصلا حوصله نداشتم که اینجا چیزی بنویسم
راستی تا یادم نرفته رشتم هم ریاضی بود
ولی خوب یه بیت شعر می نویسم

لحظه ای با من باش              تا از آن لحظه برویم تا گل

یا علی
فعلا خدا نگهدار

معرفی

نام: علی
فامیل : ....
سن : ۱۹
شغل : بیکار و پشت کنکوری ( مثلا درس می خونم واسه کنکور )
علاقه مندی ها : کامپیوتر و اینترنت و گشتن و مسافرت رو هم خیلی دوست دارم
تنفر : از آدم های دورو متنفرم
رنگ مورد علاقه : آبی
اهل : مینودشت  - استان گلستان ( تقریبا ۶۰۰ کیلومتری تهران )
خوب دیگه فعلا همینا بسه و بقیش رو هم اگه خواستین ...
حق نگهدارتون
تا بعد

لحظه ای با من باش
تا از آن لحظه برویم تا گل